با دوستان رفتیم باقلافروشی محله؛ باقلارو خوردیم؛ حسابی خندیدیم؛ بعدش هم یه دوغ، سرکشیدیم. خیلی‌ حال داد؛ خیلی وقت بود باقلا نخورده بودم؛ بلند شدیم رفتیم. بعد یه ربع ساعتی، متوجه شدم کیفم، جامونده و همرام نیست. خیلی سریع، برگشتم به باقلافروشی اما اونجا چیزی نبود. باقلافروش هم اظهار بی اطلاعی کرد. تموم مدارکم، توی اون کیف بود؛ کارت پایان خدمت، گواهینامه ماشین، پاسپورت، دفترچه بیمه، شناسنامه، کارت های اعتباری بانک و خلاصه، همه هویتم؛ چندتا چک در مبالغ درشت هم توش بود؛ دنیا، رو سرم خراب شد. خیلی، این ور اون ور گشتم؛ سرنخی به دست نیومد. آگهی زدم؛ دادم به در و دیوار محله و خیابون چسبوندند. یه جایزه ۲ میلیون تومانی هم تعیین کردم؛ دوتا شماره هم زیرش نوشتم. 

Comparative Education

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پير آسمان زندگی من Bobbie سایت خبری فارس | فارسی خبر | اخبار جدید ایران و جهان جلوه ی بهاران سر زنده و شاداب با ميکاپ Kathleen فروشگاه اینترنتی RonikShop یاران مهدی فروش انواع دستگاهاي تصفيه آب خانگي